شبهای شرجی | ||
قلم بردار و بنویس از لب من ز خاموشی درآور این شب من تو آهنگی بزن با چنگ و با نی که امشب را به شادی من کنم طی ز زیر ابر بیرون شو چو مهتاب مرا بیدار کن امشب تو از خواب ز نور صبحدم با صوت بلبل که شوری افکنی براین رخ گل نخواهم شور و شیرینی ز هر کس خداوندا!تو آگاهی ز هر کس خداوندا تویی شمع وجودم به گرد شمع تو من در سجودم تو شور شعری و لطف کلامی خداوندا زتو خواهم دوامی تو آنی کز خزان دورو نمایی خداوندا مرا تو راهنمایی تویی در آسمان و کوه و دریا مکن نومیدم اکنون ای خدایا زبانم کی تواند وصف گوید بر هر جا رنگ آثار تو جوید تو ای شمع شبستان امیدم به هر جا شور و شادی از تو دیدم زبانم خسته از وصف جلالت قلم چون گوید از لطف کمالت [ شنبه 91/7/15 ] [ 7:19 عصر ] [ hadis ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |